Total Pageviews

Monday, May 30, 2011

بازدید اززندان کوالالامپور توسط عضو محترم هیئت مدیره کانون وکلای مرکز


بازدید اززندان کوالالامپور
در ساعت 4 بعد از ظهر روز 15 اسفند 89 هیئت اعزامی از کانون وکلای دادگستری مرکز  به همراه گروه اعزامی از کانون بین المللی وکلا IBA و گروه حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مالزی با هماهنگی قبلی وارد زندان کوالالامپورشدیم و مستقیماً مورد استقبال رئیس زندان که افسری  هندی الاصل خوش برخورد، خوش قامت و مسلط به زبان انگلیسی روان و مدیری با تدبیربود قرار گرفتیم و وارد سالن مخصوصی که از قبل آماده پذیرای ما بود گردیدیم. پس از استقرار در پشت میز بزرگ بیضی شکل، رئیس زندان توضیحات کلی در مورد زندانیان و اتهامات ایشان و تعداد ملیتهائی که زندانی  در مالزی دارند ارائه  نمود. تقریباً بیشترین تعداد زندانی خارجی متعلق به ایران بود که اتهامشان قاچاق مواد مخدر بود.
زندان مزبور در محوطه ای بسیار زیبا و خوش منظره قرار داشت که هر کسی که از محل عبور می نمود از طبیعت زیبای آن بهره می برد به جز افرادی که داخل آن حبس بودند.
هنگامیکه رئیس زندان در مورد شیوه نگهداری زندانیان، نحوه تغذیه و بهداشت و درمان آنان با استفاده از اسلاید و  پاورپوینت توضیح می داد مترصد بودم امتیازات آن را یادداشت و به مسئولین زندان خودمان بدهم تا الگوئی برای نگهداری زندانیان باشد. رئیس زندان توضیح داد که هرروز پنج وعده زندانیان پذیرایی می شود . 1- صبحانه ، 2- ساعت 10 چای ، 3- ساعت 12 نهار، 4- ساعت 4 بعد از ظهر چای با بیسکوبیت و 5- شب هم شام
سئوال کردم هزینه سرانه هر زندانی چقدر است گفت 77 رینگت که هر رینگت حدوداً معادل 330 تومان است . سئوال کردم این هزینه تغذیه است گفت خیر شامل آب و برق ، هزینه پلیس و زندانبانان کلیه تجهیزات و خدمات و از جمله بهداشت و غذا که البته در ملاقات با یکی از مقامات کشورمان  ایشان عدد مزبور را  66 رینگت اعلام نمودند که اگر رقم مزبور را صرفاً برای تهیه غذا خرج شود یک انسان متعارف سیر نمی شود. پس از پذیرایی مطلوبی که از میهمانان صورت گرفت و عکسهای یادگاری که گرفته شد رئیس زندان ما را به بندهائی هدایت نمود که از حیث طبقه بندی، زندانیان آن اولین بار بود     که بازداشت شده بودند ساعت حدود  5 بعد از ظهر به داخل بندها هدایت شدیم ، صدای فریادهای دسته جمعی   به گوش رسید از رئیس زندان سئوال کردم در سالنی که صدا می آید استادیوم ورزشی زندانیان است ؟ گفت نه چون نهارشان دیر شده فریاد می زنند. اولین جائی بود که تعارضی بین آنچه شنیده بودم        و آنچه می دیدم احساس کردم برنامه غذایی زندانیان ساعت 12 تا 13 بود ولی به دلیل انتظار برای بازدید گروه حقوق بشری ، نهار زندانیان تا غروبگاه داده نشده بود. با خودم گفتم اگر حقوق زندانی این قدر رعایت می شود نباید 6-5 ساعت زندانیان را گرسنه نگهدارند تا غذا یشان را نشان گروه بازدید کننده  بدهند.
از دفتر زندان به داخل محوطه ، از محوطه به بخش بازدید بدنی و از قسمت مزبور به بخش ورودی بند، از بخش ورودی به داخل بند و هر قسمت ازدرهای پولادین چند جداره بهره مند بود که تا زمانیکه در ورودی کاملاً و به طور اتوماتیک بسته و قفل نمی شد ، درب خروج آن قسمت باز نمیشد تا بالاخره پس   از عبور از درهائی که واقعاً معنای زندان می داد به داخل بند رسیدیم. قریب 150 نفر در یک سالن با شلوارک های نازک و بدون پیراهن در انتظار بودند . هوای کوالالامپور بین 30 تا 35 درجه سانتیگراد بود و مالزی تقریباً مجاور خط استواست گرمای طاقت فرسا و هوای شرجی اجازه نمی داد که خیلی در یک نقطه بتوانی توقف کنی. نه سیستم (خنک کننده) نه یک پنکه سقفی و نه حتی یک هواکش ساده، گرمای آزار دهنده ، محیطی تنگ با دیوارهای بدون پنجره ، تعریق زندانیان و حضور تعداد مزبور در حدود 150 متر مربع، حال انسان را به شدت دگرگون می کرد. زیراکه توقف برای چند دقیقه هم ما را به شدت آزورده می ساخت و درآنجا زندانیانی بودند که سالهای سال بلاتکلیف در همان مکان و در همان آب   و هوا باید زیست می کردند.
این شرایط دردناک بود اما نکات غم انگیز امور دیگری است . با صدای بلند گفتم بین شما ایرانی وجود دارد چند نفر به فارسی پاسخ مثبت دادند و التماس می کردند و قسم می دادند به ایرانی ها بگویید فریب ساک های خالی را نخورند که به سرنوشت ما دچار نشوند . گفتم جریان ساک های خالی چیست؟ گفتند: تهران یک ساک یا چمدان خالی می دهند و می گویند وسایلتان را داخل آن بگذارید به فرودگاه کوالالامپور که رسیدید چمدان را تحویل دهید و دو میلیون تومان بگیرید.
با ورود به فرودگاه ، پلیس مالزی جدارهای چمدان را پاره می کند و مواد مخدر را کشف و ما را به زندان هدایت  می کنند.
یکی از آنها گفت من خودم در این زندان هستم همسر و مادرزنم در زندان زنان و بچه هایم را پلیس با هماهنگی سفارت به ایران برگرداند.
تن تمامی ایرانیان بازداشتی تاولهای قرمز رنگ داشت که علت را سئوال کردم گفتند اینجا به یک بیماری پوستی دچار شدیم که اسمش (( خارشک )) است تن ما مستمراً خارش شدید دارد و کورک و تاول می زند و جالب این بود که ازمیان زندانیانی که از 36 ملیت بودند فقط زندانیان ایرانی به این بیماری مبتلا بودند.
گفتند وقتی که به پزشک زندان مراجعه می کنیم ، پزشک می گوید شما که اعدامی هستید چه ضرورتی دارد که معالجه شوید.
به بند دیگری هدایت شدیم که فقط ایرانیها بازداشت بودند و آنها را آماده کرده بودند که ما ملاقاتشان کنیم.
توالت ها بدون در و حتی پرده بود هرکس می خواست قضای حاجت کند باید جلوی دیگران انجام می داد و حتی یک هواکش ساده هم منصوب نبود.
به رئیس زندان که همراه ما بود گفتنم اینها مسلمانند و از لحاظ دینی قضای حاجت در انظار دیگران معصیت دارد گفت اگر پرده بگذاریم پشت آن سکس می کنند. زندانیان می گفتند مدتها بلاتکلیف هستند و    این بلاتکلیفی به 5/2 و 3 سال و گاه تا 5 سال هم طول می کشد و پتویی که استفاده می کردند از جنس پتوی سربازی خودمان با ابعاد 5/1 متر بود که همواره سر و پایشان بیرون از آن بود و زندان اجازه      نمی داد که حتی با هزینه های خود پتوی مناسب داشته باشند علت را جویا شدم رئیس زندان گفت اگر       پتو بزرگ باشد زیر آن سکس می کنند. ماجرای پنج وعده پذیرائی را از زندانیان جویا شدم آن را تأیید کردند اما گفتند هم آب زندان آلوده است که باید مصرف کنیم و هم مقدار غذا بسیار ناکافیست و باید به    آن تفاوت فاحش ذائقه ایرانی با غذاهای  مالزیایی را اضافه نمود که حتی در رستورانهای خوب کوالالامپور هم آدم   یک غذای خوب که با ذائقه ایرانی سازگار باشد کمتر پیدا می کند. زندانیان گفتند، تلفن زندان 5 ماه   قطع بوده است  یک هفته قبل از ورود ما وصل شده است برابر توضیحات رئیس زندان هر زندانی در ماه می تواند مکالمه کوتاه داشته باشد ولی زندانیان از خرابی مستمر تلفن ها شکوه داشتند.
شکایت دیگری که زندانیان ایرانی داشتند از نحوه دسترسی به وکیل بود که می گفتند معمولاً یک سری دلال  پول از آنها اخذ می کنند که برایشان وکیل بگیرند دیگر نه دلال را پیدا می کند و نه وکیل را و     البته باتوجه به اینکه زندانیان مواد مخدر اغلب مواجه با اعدام هستند دادگاه برایشان وکیل تسخیری انتخاب می کند اما چه زمانی وقت دادگاه می رسد خدا می داند . زندانیان می گفتند این بند که می بینید    بهشت است و زندانیان آرزو می کنند برای تحقیق یا دادسرا یا دادگاه نروند زیرا که یک هفته قبل از اعزام و یک هفته   بعد از تحقیق باید به قرنطینه بروند و هر کسی که اسم قرنطینه را می شوند آرزو می کند اعدام شود ولی به قرنطینه نرود. سئوال کردم یعنی چه محدودیتهایی وجود دارد که این قدر وحشت از قرنطینه دارید گفتند بقدری وحشتناک است که قابل توصیف نیست. سئوال کردم آیا شما را کتک هم        می زنند؟ گفتند: خیر.
دیگر وقت ملاقات و بازدید تمام شده بود و ناچار باید زندان را ترک می کردیم با کوله باری از اندوه   تمامی گروه سی نفره زندان را ترک کردیم و در مینی بوسی که به شهر برمی گشتیم هیچکس حرفی    نمی زد و سکوت همگی یک فریاد بزرگ بود.
واقعیت این است که مواد مخدری که حمل و قاچاق می شود گویا در ایران هر کیلو چهار میلیون تومان     تهیه می شود و به مالزی که می رسد هشتاد میلیون تومان و با دوساعت فاصله در تایلند یکصد و بیست میلیون تومان بفروش می رسد. این فاصله زیاد سود آن هم در حجم زیاد مواد مخدر تمامی موانع پلیسی و امنیتی را از کلیه مرزهای کشورها بر می دارد تا به مالزی برسد و در آنجا در اختیار باندهای مخوف قرار گیرد که گویا متاسفانه بعضی از سران آنها هم ایرانی هستند و آنها که به دام پلیس می افتند کسانی هستند که خارج از شبکه پای در کفش بزرگان کرده اند و بعضاً توسط همین باندها به پلیس معرفی              می شوند . ایرانیان، اعم از قاچاقچی ، محصل، تاجر و توریست همگی کالاهای ارزشمندی برای مالزی محسوب می شوند قاچاقچیانی که مواد با ارزششان مصادره می شود . هزینه های پیگیری پرونده که       می پردازند توریست هایی که برای خرید و تفریح در آنجا پول خرج می کنند محصلینی که برای فرار از خدمت سربازی به کلاس زبان می روند کلاسهائی که از 30 نفر، 25 نفرشان ایرانی است و همه فارسی صحبت می کنند. و دیگرانی که به هر انگیزه که می روند احتمالاً ماهیانه به پنجاه هزار نفر بالغ              می گردند حداقل با 2 هزار دلار می روند و با جیب خالی برمی گردند و شهریه های گزافی که برای مدارس و دانشگاهها پرداخت می شود.
جالب است که بدانیم مالزی با 24 میلیون و هفتصد هزار نفر جمعیت در سال 2010 بیست و پنج میلیون نفر توریست جذب نموده است. بزرگترین قمارخانه دنیا و بزرگترین برج های دوقلو دنیا را در خود جای داده است.
اگر ایران بتواند با این همه جذابیت تاریخی و طبیعی و علمی با برنامه ریزی مناسب  بستر جذب گردشگر را فراهم کند هم جلوی خروج سرمایه را می گیرد و هم سرمایه های هنگفتی به مملکت وارد می شود.      برای جلوگیری از گرفتاری شهروندان که برای کسب درآمد اندک اما ناگهانی در دام قاچاقچیانی که هرگز خود به دام نمی افتند از پلیس فرودگاههای کشورمان  درخواست می نمایم چنانچه از لحاظ فنی چنین امکانی وجود دارد چند قلاده سگ را در دروازهای خروجی بارو مسافرقرار دهند. تا حاملین      مواد مخدر  قبل از عزیمت شناسائی شوند و آسیب های گسترده این بلا محدودتر شود.
حسین عسکری را(عضو محترم هیئت مدیره کانون وکلا مرکز)


Tuesday, May 3, 2011

گرانترین وکیل ابران کیست؟

یک وکیل نا بینا نمیتواند آخرین قوانین مصوبه ر ا ببیند چون هنوز فرصت نشده آنها را به خط بریل درآورند. اما این وکیل نا بینا که از  بسیاری از وکلای دیگر بینا تر است،گرانترین حق الوکلا در ایران را به خود اختصاص داده است چیزی در حدود یک‌ و نیم میلیارد تومان . آن هم در  یک  پرونده ای که متعلق به هموفیلی ها بود و این یعنی احقاق حق برای یک محق واقعی ..

و حال نتیجه این وکالت : کانون هموفیلی ایران در سال 80 موفق شد به یاری علی صابری، پرونده کیفری را به نتیجه برساند؛ طوری که بین 2 تا 10سال حبس برای مقصران صادر شد.
دولت در 25 خرداد سال 83 به پرداخت 20میلیارد تومان دیه به علت ابتلای بیماران هموفیلی به بیماری‌های هپاتیت و ایدز  محکوم شد که براساس این حکم، دولت الزام به پرداخت ضرر و زیان گذشته و عذرخواهی رسمی از بیماران را دارد.
تا به حال 974 نفر از بیماران متضرر شده، از حکم صادر‌شده بهره‌مند شده‌اند و غرامت به آنان پرداخت شده که غرامت دریافتی بر اساس میزان آسیب از 10 میلیون تا 52 میلیون تومان بوده است. بیشترین خسارت را بیماران هموفیلی مبتلا به ایدز به علت تزریق خون آلوده دریافت کرده‌اند که البته برخی از این بیماران هم‌اکنون جان خود را ازدست داده‌اند و این غرامت به خانواده‌های این قربانیان تعلق گرفته است. وی تصریح کرد: «تاکنون 71نفر از بیماران هموفیلی مبتلا به ایدز جان خود را از دست داده‌اند و 23 نفر جزو مبتلایان زنده هستند».
علی صابری می گوید زمانیکه حکم را گرفتم بچه‌ها را در در کانون جمع کرده بودند تا برایشان صحبت کنم. یادش به‌خیر، حکم را که برایشان خواندم، گریه می‌کردند. باورشان نمی‌شد دولت قرار است ازشان عذرخواهی کند.
  
از علی صابری سوال شد:
- عدالت در حقوق به چه معنا است؟
برابری- نه برابری کتبی و ادبی، برابری کیفی- رفتار "برابر" با نابرابرها
به فراکسیون حقوقی معلولان در مجلس چه پیشنهادی دارید؟
اولا تصویب کنوانسیون، در واقع الحاق ایران به کنوانسیون اجرای قانون جامع حمایت از معلولان، (کاری به ایراداتش نداریم، هر قانونی ایرادات خاص خودش را دارد) فکر کردن به اینکه 2 راه وجود دارد. یکی اینکه با توجه به الحاق ایران به کنوانسیون، تمامی موانع معلولان در قوانین را بردارند یعنی آن قوانین دیگر قابل اجرا نیستند.
یا اینکه قوانین سلبی را برداریم و قوانین ایجابی در راستای برابر سازی، حمایت و یا ... تصویب کنیم. فراکسیون باید یک بازوی مشاوره ای دائمی داشته باشد. کسانی که در این زمینه کار می کنند به ویژه حقوق دانها، ضمن اینکه تمام مشکلات معلولان حقوقی نیست.
. در شهرداری قانونی داریم با عنوان قانون "برکف". در خصوص هم سطح سازی خانه ها از بیرون. آیا این قانون رعایت می شود؟ پیاده روها. سایه بان مغازه ها، جویهای آب، شکل مختلف پل ها. وقتی بساز بفروشها چیزی می سازند به سود زایی شان فکر می کنند. فکر نمی کنند با این سود زایی می خواهد در جامعه چه کار کنند؟
چرا راه دور می روید؟ چرا می گویید مناسب سازی؟ ما در دانشکدۀ حقوق تهران در یک مقطح تحصیلی 3 دانشجوی دکترای نابینا داشتیم. در همین دانشکده استادی داشتیم فارغ التحصیل 40 سال پیش سوییس و نمی گذاشت و ما کلاسش را ضبط کنیم. ما با ایشان درس متون حقوقی به زبان فرانسه داشتیم، اگر می گذاشت کلاس را ضبط کنیم مجبور نبودم منت همکلاسی ها را بکشم که با هم درس بخوانیم، درست است جمعی درس خواندن مزایای زیادی دارد ولی به شرط اینکه انتخاب بشود نه به اجبار. باید جزوه ای را می گرفتیم، کپی می کردیم و کپی آن دست خط را می دادیم یک نفر دیگر برایمان بخواند. می دانید اینطور درس خواندن یعنی چه؟ کدام عدالت؟ کدام شرایط برابر؟!
اول باید ذهنها را مناسب سازی کرد. فکر می کنید چسباندن لیبل بریل روی کلیدها هزینه ای دارد؟ فکر می کنید مدیر شرکت تویوتا از مدیر شرکت های خودروسازی ایران خیلی انسان تر است؟ خیلی آدم بهتری است که ماشین مناسب سازی شده می سازد؟ نه الزاما!
او می ترسد از ضمانت اجرایی و حقوقی در جامعه، قانون عرضه و تقاضا فرمایشی نیست. می داند اگر بسازد نمی خرند. در ایران بساز بفروش می داند هر چی بسازد می خرند و هر چی بدتر بسازد بهتر می خرند.
  و فی الحال باید پرسید که جناب آقای دکتر  علی صابری تنها وکیل معلول کشور ما هستندو تنها او با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند  ؟  و یا صابری ها بسیاراند؟ به زعم بنده صابری ها از معلولیت خود آنقدری ناراحت نیستند که از محرومیت ها و محدودیت های اجتماعی پیش آمده برای خود ناراحت و اندوهناک اند...

.