Total Pageviews

Friday, August 19, 2011

تفعلی بر زندگی گرانبار حضرت استاد دکتر امیر ناصر کاتوزیان



حضرت استاد دکترامیر ناصر کاتوزیان { قضاوت وعدالت }


سالهای دانشکده حقوق یکی پس از دیگری طی میشدند دانشجوی حقوق ما توانست با عالی ترین نمره فارغ التحصیل شودو مدال درجه یک فرهنگ را از آن خود کند،از دست دادن بورس تحصیلی و از دست دادن پدر او را وادار میکرد که اکنون دنبال کار و معیشت برود.«..در انتخاب کار مدتها در تردید بودم که شغل قضا مناسب تر است یا وکالت؟...»در آن زما نه کانون وکلا استخدام میکرد و نه دادگستری،«در چنین اوضاع و احوالی اداره ی رادیو اعلان کرد که به گوینده احتیاج دارد. من و یکی از دوستان شهرستانیم در زمره داوطلبان نام نویسی کردیم؛تفاوت ما در این بود که او پدری بانفوذ داشت و من یتیمی نوخاسته بودم و بی پناه...هفته بعد که نتیجه را اعلان کردند.دوست شهرستانیم پذیرفته شد و من تهرانی به عنوان اینکه لهجه ی شهرستانی دارم مردود شدم...این تجربه نشان داد که ارزش های دانشگاهی،با آنچه در اجتماع میگذرد تفاوت بنیادی دارد و برای اینکه بچه ی معصوم مدرسه،انسانی اجتماعی و پخته شود،چه راه درازی در پیش است.»


سفارش یکی از بستگان و استخدام در بانک رهنی نیز نتیجه ای در بر نداشت.چرا که کارمند تازه وارد لیسانس حقوق را دکه سودای اصلاح گری را سر می پروراند وادار کردند که به کار جمع زدن اعداد نجومی بپردازد.«ناچار پس از یکی دو روز مقاومت عطای شغل جدید را به لقایش بخشیدم و با ناکامی بانک را ترک گفتم».


«در این گیر و دار تصفیه ی دادگستری نیز پایان یافت،وزارت دادگستری آگهی استخدام داد.جای درنگ نبود بایستی به عنوان داوطلب نام نویسی میکردم.تنها مانع کمی سن من بود.بر طبق قانون استخدام آن روز ،قاضی بایدحداقل 25سال سن داشته باشد و کسانی که خدمت نظام وظیه را انجام داده بودند از این شرایط معاف میشدند.سال 1331 شمسی من21ساله و کفیل خواهر و برادرم بودم ونمی توانتستم از شرط سن معاف باشم...در حالی که دشواری های زندگی و بار مسئولیتی که به عهده داشتم بر سنگینی آن می افزود تا یکی از دوستان راهنمایی کرد که میتوانم شناسنامه ام را اصلاح کنم و بدین تمهید حائز شرایط استخدام شوم. بدین ترتیب،سرانجام کاریابی در اجتماع به این شرط منتهی شد که پیمان شکنم؛دروغ بگویم و دستگاه قضایی را فریب دهم.کاری که بغایت دشوار و نفرت انگیز بود و هنوز هم از یادآوری ات احساس شرم میکنم.ولی،چاره منحصر بود و من در حال اضطرار؛حالتی که عذر هر خطا وگناه است»روز محاکمه در دادگاه استان فرا رسید،«دادگاه به ریاست مرحوم مصباح مرجان،از قضات خوشنام و دانشمند دادگستری تشکیل شد...مرحوم مصباح با دقت به سخنانم گوش میداد و لبخند رضایتی بر لبانش نقش بسته بود.پس از پایان محاکمه مرا به پای میز دادگاه فرا خواند و با مهربانی و به آهستگی گفت:میدانم دروغ میگویی،ولی طرز استدلال و شیوه ی بیانت نشان میدهد به درد دادگستری و قضاوت میخوری و ما باید وسیله استفاده از چنین جوانانی را فراهم آوریم.»


دوران قضاوت ناصر کاتوزیان با تاثیر از عمل مصباح مرجان شروع شد،شیوه ی قضاوت او نه شیوه ای خاص و بدیع بود که ایشان فقط عدالت را بر هر چیزی برتری میداد،قوانین خشک و بی روح مانع او در احقاق حق نبود چنانچه همیشه میگفت«اگر عدالت چهره ی روشن خود را جلوه گر کند سراسر منطق را به پای آن میریزم»قضاوت را بسیار جدی گرفته بود و«چنان در آداب قضاء و زمان دادرسی و صدور حکم و بیطرفی اهتمام داشتم که از معاشرت و زندگی متعارف دور افتاده بودم »از رفتن به میهمانی های دوره ای وکلا و قضات خودداری میکرد «زیرا میدانستم که رفتن به خانه ی پاره ای از متقاضیان و سورچرانی درچنین مجالسی،خواه ناخواه قاضی را ازبیطرفی خارج میکند و آزادی او را در تصمیم گیری از بین میبرد. »همیشه به افرادی که در قبال پیشنهاداتی فریبنده تقاضاهای نامشروع داشتند اینگونه جواب میداد:برو این دام را بر مرغی دگر نه،که عنقا را بلند است آشایانه.پیشنهاد وسوسه انگیز 60هزار تومانی(معادل ده سال حقوق آن روز) داوری برای دو خانواده ی اراکی را نپذیرفت«این پیشنهاد را نپذیرفتم ،زیرا قانون آیین دادرسی مدنی قضات را از داور شدن منع میکرد و من سخت پای بند اجرای قانون بودم» و این ها نمونه ای بود از قانون مداری و توجه به قوانین در عین عدالت مداری و توجه به حق و صلاح.در جریان پرونده ی دیگری نیز حق بر مصلحت و رسم غالب آمد و مجبور شد در برابر قاضی ای که بر گردن او حق بزرگی داشت و او را وارد نظام قضا کرده بود بایستد «..از یک سو،مرحوم مصباح مرجان اعتبار تصمیم های شعبه ی4 را وابسته به خود میدانست و ایستادن در مقابل او برایم دشوار بود ،از سوی دیگر،تصمیم او را نادرست میدیدم و گذشتن از اعتبار قانون و اصول حقوقی را نقض پیمانی میدیدم که با عدالت بسته ام... » کاتوزیان در دستگاه قضا هم توانست خود را به خوبی مطرح کند و پله های طرقی را بدون آنکه به چاپلوسی و تملق روسا بپردازد طی کند .






تعلیم، تعلّم،تالیف


امیر ناصر کاتوزیان توانست از همان دوران مدرسه نبوغ و استعداد خود را نشان دهد با کسب نمرات عالی در دوران دبیرستان توانست به کسب مدال درجه دوم فرهنگ نائل آید،در دانشکده ی حقوق نیز شاگرد ممتازی بود به گونه ای که موجب حیرت اساتید بود.وقتی در امتحان اصول فقه از استاد شهابی نمره 20 گرفت «...استاد شهابی موضوع را در شورا مطرح و از دانشکده خواسته اند که برگ امتحان اصول شما به قم فرستاده شود تا آقایان مراجع و استادان حوزه ملاحظه بفرمایند که دانشجویان ما چقدر به قایق فقه و اصول تسلط دارند».رساله کارشناسی ایشان با موضوع عقد ضمان که جز دو منبع فرانسه منابع اساسی آن کتب فقه بود با بهترین درجه به تصویب رسید.«مرحوم ایت الله سنگلجی نیز برای تشویق من در پشت رساله اعلام وتصدیق کردند که به درجه ای از اجتهاد رسیده ام.»


کار قضاوت نیز مانع از آن نشد تا از تحقیق و پژوهش علمی دست بکشد به طوری که هنگام پیوستن به دانشگاه و هیئت علمی سرما یه ای قابل توجه به هراه داشت«...دو کتاب دوره ی مقدماتی حقوق مدنی و اعتبار امر قضاوت شده را آماده داشتم ...علاوه بر این،نزدیک پنجاه مقاله ی علمی در مجله های کانون وکلای دادگستری و مجله ی حقوق وزارت دادگستری نوشته بودم که پاره ای از آنها حاوی نظر های ابتکاری و موثر در رویه ی قضایی بود.رساله ی وصیت در حقوق مدنی ایران را نیز باید بر این مجموعه افزود.»رساله ای که در واقع رساله ی دکتری ایشان بود ولی قبل از ورود به دوره ی دکتری نگاشته شده بود. سرمایه ای که هنوز هم حسادت برانگیز است«بدیهی ات که وجود این سرمایه برای آقایانی که جز چند دیپلم خارجی و چند جمله ی شکسته ی فرانسه ارمغانی نداشتند خطرناک می نمود...ولی استادانی چون مرحوم دکتر امامی یامرحوم دکتر علی آبادی،که دارای تالیفات ارزنده و سوابق قضایی درخشان بودند ،از همکاری طلبه ی اهل قلم استقبال میکردند.»


دو سفر علمی به فرانسه و آمریکا و تقویت زبان فرانسه و انگلیسی بر مطالعات استاد در نظام های حقوقی دیگر نیز افزود و اینک علاوه بر تسلط بر فقه ایشان در حقوق فرانسه نیز دستی داشت و اینگونه شد که در نگارش کتاب های دیگر دست به تلفیقی جدید از فقه و حقوق فرانسه زد . در مورد تالیف کتاب مقدمه ی علم و استفاده از منابع غربی می فرمایند:«..هرچند این مقدمه ها (مقدمه ی مارتی ورنو) الهام بخش اصلی برنامه ریزی درس جدید شد،منتها عیب مشترکی که از دید من در همه ی مقدمه ها به چشم میخورد،وابستگی آنها به نظام خارجی و بیگانگی با روح حقوق بومی وملی ایران بود.در این زمینه دریافتم که بسیاری از مباحث اصول فقه،در واقع مقدمه ی مطالعه و تحقیق در مسائل فقهی و حقوقی است،و میتواند به درس مقدمه چهره ی بومی ببخشد.این است که پس از چند ماه کاوش و مطالعه و تلفیق و ترکیب نظام داخلی و خارجی به برنامه قابل قبولی دست یافتم و شروع به نگارش کردم » کتاب مقدمه ای که بعد ها در زمان طرد شدن ومرتد خوانده شدن در یکی از مدارس عالی(شاید مدرسه ی عالی شهید مطهری!!!) جلد آن را کنده و نام نویسنده را پاک کرده بودند و آن را تدریس میکردند. شاید یکی از علل ناسازگاری استادبا طلاب و داشجویان فقه این اعتقاد استاد است که« در دانشکده های حقوق در رشته فقه و حقوق، دانشجویان مقدار زیادی فقه و یا اصول و علوم دیگر را می خوانند و تنها چند واحد حقوق می گذرانند. این در حالی است که به هیچ وجه، رشته حقوق با گذراندن چند واحد کامل نمی شود(گفت و گو با خبر گزاری مهر).»چراکه در حقوق که کاتوزیان ارائه میکند فقه پویا تنها یک منبع از منابع است و آنچه اصل است حقوق است نه فقه و یا حتی نظام های حقوق بیگانه. کاتوزیان میکوشد« تا با استفاده از اندیشه فقیهان و دستاوردهای حقوق خارجی بویژه فرانسه،حقوق تازه ای ارائه کنم که هر چند ریشه ای کهن دارد ،اثر پیری در شاخه های با طراوت آن احساس نشود».


سختکوشی،قدرت استباط ،تسلط بر فقه و حقوق فرانسه،پیشینه ی قضاوت،مطالعه بسیار و به روز بودن اطلاعات صفات برجسته ای است که یارای نخستین فارغ التحصیل دوره دکترای حقوق در تالیف بیش از 46 اثر علمی است. ناتوانی و کم کاری سایرین را وادار کرده است تا کثرت آثار ایشان را به فراغت ایشان نسبت دهند و یا تقلید و ترجمه بودن آثار استاد،«این گفته ی طعنه انگیز که فلانی چون در حال فراغت بود و گرفتاری های تدریس را نداشت،توانست به کار تحقیق بپر دازد،مرا بیشتر به کار تشویق میکرد.آنها میخواستند کم کاری های خود را به گرفتاری های ناشی از تدریس نسبت دهندو با چشم پوشی از مرارت های دوران عزلت و آوارگی ،توفیق نسبی مرا به فراغت و آسودگی منسوب سازند که عین بی انصافی بود.»...


تاثیر آثار کاتوزیان در حقوق ایران غیر قابل انکار است ،آثار او را چه ترجمه چه تقلید بنامیم از ارزش آنها کاسته نمی گردد.آثار ارزشمندی که نتنها در درک مسائل علم حقوق به خوبی یارای تازه واردان است بلکه مرجع اهل فن نیز هست. از قدر و ارزش تالیفات کاتوزیان نه با گذر زمان نه با آمد و شد فحولی چون مرحوم دکتر شهیدی، دکتر درودیان،دکتر صفایی،دکتر محقق داماد... و یا با وجود منتقیدین خوش نام و خوش انصاف وحتی با نقدهای کینه توزانه کاسته نمیشود.کاتوزیان بر تارک علمای ایران تا ابد میدرخشد و از او به نیکی یاد خواهند کرد چرا که هرگز به مقام اساتید و حتی همکاران خود بی حرمتی نکرده و به بدگویی نپرداخته،چرا که جمله ی من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا حضرت علی را سر مشق خود قرار داده، و نیک میداند که بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد.


اهالی ورزش باستانی و زورخانه ای خوب معنای احترام به پیشکسوت را میدانند،چرا که پهلوان هر چقدر هم که قدر باشد باید به پیشکسوت خود و تمام افرادی که حتی یک روز بیش از او سابقه دارند احترام بگذارد و زیردست او بایستد؛کاش اهل علم و دانش و دانشگاهیان و دانشجویان از این مشی مرام زورخانه ای ها پیروی میکردند و یک دانشجو هر چقدر هم که قدرت علمی داشته باشد به خود اجازه ندهد ،پرده دری کند و پنبه پیشکوستان را رشته کند.کاش شعور ورزشکاران زورخانه ای را داشتیم و این اجازه را به خود نمیدادیم که پس از یادگیری چند اصطلاح حقوقی اساتید خود را به زیر سوال ببریم و به چالش بکشیم.


در آخر توجه برخی منتقدین ستیزه جو به این کلام جلب میکنم:


حسادت، حقارت است و تهمت کافری بنگر به کدامین مسیر در حرکتی: حقیری یا کافر.


و این حکایت!!:


«روزی یکی از دانشجویان مدرسه ی عالی قضایی به منزل من آمد در را که به روی او باز کردم ،ناگهان خم شد و دست مرا بوسید.گفت،من مسلمانم و به خدا و روز واپسین ایمان دارم .به اندازه ای از شما بدگویی کرده بودند که گمان میکردم با ملحدی روبرو هستم؛من هم بعضی از بدگویی ها و ناسزاها را تکرار کرده ام.ولی پس از خواندن کتاب های شما و مشاهده ی عنایت و تسلطی که بر فقه داریدبه اشتباه خود پی بردم و اکنون برای پوزش خدمت رسیده ام و تقاضا دارم مرا حلال کنید.قطره های اشکی را که ضامن صداقتش بود در گوشه ی چشمانش دیدم و منقلب شدم.صورتش را بوسیدم و بر دل پاکش آفرین گفتم.»


شاید نیاز باشد خدمت ایشان برسیم و علاوه بر تشکر،طلب حلالیت کنیم.






داستان زندگی ایشان نه در این متن که در کتاب خود ایشان نیز نمیگنجد،پیشنهاد میکنم که اهل حقوق این کتاب را مطالعه کنند تا بدانند که کاتوزیان از کجا آمده و چه مسیر پر خطری را طی نموده است تا«محققان جوان از ناملایمات و مشقات نهراسند و بر آنچه دارند غره نباشند»و بدانید در کتاب زندگی من آنچه میخوانید«سرگذشت عادی انسانی است که پستی و بلندی بسیار دیده و آنرا صادقانه بیان نموده است.»

Persian Gulf or Arabian Gulf

Persian Gulf or Arabian Gulf


JUST PERSIAN GULF